صدمین سالگرد تولد هرژه، خالق ماجراهای تنتن و میلو
هرژه از همان بچگی علاقه خاصی به نقاشی و طراحی داشت و در حاشیه دفترهای مدرسهاش که متاسفانه از بین رفتهاند، عکس سربازان آلمانی را میکشید. در روزهای یکنواخت کودکی نیاز به هیجان بود و به همین خاطر هم هرژه به صف پیشاهنگان ملحق شد، واقعه ای که به زندگی او رنگ بخشید.
در تعطیلات تابستان هرژه به همراه گروه پیشاهنگان برای اولین بار پا از مرز بلژیک فراتر گذاشت و اسپانیا، اتریش، سویس و ایتالیا را از نزدیک دید. این دوران تاثیر تعیین کنندهای بر هرژه داشت و او اصول، آیینها و شور و شعفی را مطابق با روح و ضمیر خود میدید.
هرژه بعد از پایان دوران مدرسه در روزنامه «قرن بیستم» شروع به کار کرد و شاید در آن وقت بیشتر درصدد بود که به عنوان خبرنگار، به نقاط دور و نزدیک سفر کند، اما در نهایت و با توجه به استعدادی که در طراحی و نقاشی داشت، سرنوشت دیگری انتظارش را میکشید.
از آن زمان بود که هرژه به جای آنکه خود به خبرنگاری ماهر و زرنگ بدل شود، خبرنگاری خلق کرد که دست کم از لحاظ شهرت، گوی سبقت را از بسیاری از خبرنگاران واقعی ربوده است. ماجراهای تنتن پیش از آنکه بهصورت کتابی مستقل به چاپ برسند، به صورت داستانهای دنبالهدار در نشریهای که از آن یاد شد و بعدها هم در نشریه معروف Le Soir و نشریه «تنتن» به چاپ رسید.
باید گفت که از همان آغاز کار، موفقیت با تنتن همراه بود. هر پنجشنبه که ضمیمه نوجوانان به همراه روزنامه «قرن بیستم» منتشر میگشت، تعداد نسخههای فروخته شده دوبرابر بود. این میزان بعدها به سه برابر و زمانی حتی به شش برابر رسید. در سال ۱۹۳۴ بود که انتشارات کاسترمان بلژیک نشر ماجراهای تنتن بصورت کتاب را برعهده گرفت و بزودی پی برد که تیراژ این کتابها جوابگوی تقاضای بازار نیست.
از آن زمان تا کنون بیش از ۱۲۰ میلیون نسخه از ماجراهای تنتن و میلو در سراسر جهان به فروش رفته و این داستانها به بیش از ۵۰ زبان دنیا ترجمه شدهاند، از جمله به فارسی و حتی به زبان لاتین که زبانی مرده است و همچنین به زبان اسپراتنتو که زبانی ساختگی است.
هرژه در طول چندین دهه فعالیت هنریش، مجموعا ۲۳ داستان کامل و ۱ داستان نیمه تمام از ماجراهای تنتن خلق کرد. در سال ۱۹۸۱ بود که نخستین علایم بیماری سرطان خون در هرژه پدیدار شد. آخرین کتابی که هرژه پیش از این انتشار داده بود، داستان «تنتن و پیکاروها» بود. البته هرژه ماجرای تازهای تحت عنوان «تنتن و هنر آلفا» در دست تهیه داشت که این داستان نیمه تمام ماند و بعدها همان صورت طرح اولیه به چاپ رسید.
تمامی وسایل نقلیه ای که در ماجرهای تنتن دیده میشوند، واقعا وجود داشتهاند، تمامی سلاحهایی که در این داستانها به تصویر کشیده شدهاند، بر اساس عکسهای موجود در کاتالوگهای شرکتهای اسلحهسازی و یا تصاویر تاریخی طراحی شدهاند، دوربینهایی که در برخی ماجراها به چشم میخورند، بر اساس بروشور تبلیغاتی شرکت معروف Leica کشیده شدهاند، مدل لباسها برگرفته از مجلههای مد روز بوده و هرژه برای کشیدن قایقها و زیردریاییهایی که در شماری از داستانها دیده میشوند، بوروشورهایی را که از جمله در نمایشگاههای دریانوردی جمعآوری میکرد، الگو قرار داده است.
در حالیکه که هرژه در نخستین داستانها، قهرمانش را با شتابزدگی از ماجرایی به ماجرایی دیگر پرتاب میکرد، در داستانهای بعدی، همیشه در تلاش بود که برای رسیدن به نتیجه مطلوب و رضایتبخش وقت زیادی صرف کند، هر چه باشد به تصویر کشیدن دنیایی واقعی با جزییاتی دقیق زمان زیادی میطلبید.
مایکل فار، یکی از تنتنشناسهای معروف که خود نیز خبرنگار است، به تازگی کتابی منتشر کرده تحت عنوان «به دنبال رد پای تنتن و میلو» که در آن یکایک ماجراهای تنتن از لحاظ طراحی و تطابقشان با واقعیتهای روزمره موبهمو بررسی شدهاند. کتاب مزبور از جمله منابع جدیدی است که در تهیه این نوشته بسیار سودمنده بوده است. مایکل فار در مدارک و عکسهای زیادی نشان میدهد که لباسها، اتومبیلها، هواپیماها، ساختمانها، حتی اسم کتابها و هزار و یک چیز جزیی دیگری که در ماجرهای تنتن گنجانده شده، الگویی واقعی داشتهاند.
نخستین ماجراهای تنتن نسبت به داستانهای بعدی محبوبیت کمتری دارند، چه به لحاظ داستانپردازی و طراحی و چه به لحاظ اینکه از لحاظ نژادپرستی انتقاداتی را به دنبال داشتهاند، از جمله در ارتباط با تصویری که از هرژه از سیاهپوستان در ماجرای تنتن در کنگو به دست میدهد. اما تنتن با گذشت زمان به چهرهای بدل شد که جهان را خانه خود میداند.
نکته درخور توجه اینکه پدر هرژه یک کلاه لگنی سرش میکرد، عصایش را به دست میگرفت و در پارک و خیابان قدم میزد، آنهم با برادر دوقلوی خودش که لئون نام داشت. برای تنتنخوانها این تصویر چندان غریب نیست و بدون شک دوپونت و دوپونط را به یادشان میآورد. بد نیست بدانید که هرژه خاله یا عمهای داشت به نام Ninie که آواز خواندنش ظاهرا بیشباهت به آواز خواندن بیانکا کاستافیوره، تنها زن ماجراهای تنتن نبود.
مغز متفکر داستانهای تنتن ، یعنی پرفسور تورنسل هم الگویی واقعی دارد. هرژه هنگام پرداختن شخصیت تورنسل تصویر فیزیکدانی سوییسی را در ذهن داشت، به نام Auguste Piccard. این دانشمند هم در عرصه هوانوردی و پرواز با بالن، رکوردهایی به جا گذاشت و هم در زمینه فرستادن زیردریاییهایی مخصوص به اعماق آبها.
از آنجایی که پرفسور Piccard، در بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۵۴ میلادی در دانشگاه بروکسل کرسی استادی داشت، چند دیداری هم بین هرژه و پیکار صورت گرفت و در همان زمان بود که هرژه الگوی مناسب و مطلوب را برای شخصیت تورنسل پیدا کرد. ناگفته نماند که بین تورنسل و پیکار، شباهت چشگمیری هم دیده میشود، به جز ریش بزی تورنسل.
و اما نگاهی هم بیاندازیم به محبوبترین شخصیت داستانهای تنتن، یعنی کاپیتان هادوک که از ماجرای خرچنگ پنجه طلایی، قدم به صحنه گذاشت، و اگر چه در چهارده ماجرای دیگر هم در کنار تنتن بود، اما مدتها بعد، در آخرین آلبوم کامل هرژه، یعنی «تنتن و پیکاروها» اسم کوچکش ذکر شد: ارچیبالد. ناگفته نماند که هادوک فقط اسم خانوادگی نیست، بلکه اسم خاص برای نوعی ماهی دودی هم هست.
جالب توجه اینکه یکی از طرفداران پروپاقرص تنتن در سال ۱۹۷۹، بطور اتفاقی به سندی متعلق به سال ۱۹۱۳ برخورد که در آن امضای دریانوری به نام H.J. Haddock به چشم میخورد. یکی از جذابیتهای هاوودک شاید در این نهفته باشد که از لحاظ شخصتی درست نقطه عکس تنتن است، از لحاظ تندخویی، عصبانیت و طبیعتا مهارت در ناسزا گفتن و نفرین کردن.
یکی دیگر از داستانهای جذاب، «جواهرات کاستافیوره» است که در آن، برخلاف گذشته، تنتن و کاپیتان هادوک سراغ ماجرا نمیروند، بلکه این ماجرا است که در قالب بیانکا کاستافیوره، بلبل میلانی است که به سراغ آنها میآید. درواقع محل اتفاق کل ماجرا، قصر مولینسار، محل زندگی قهرمانان داستان است. در داستان «تنتن و پیکاروها» که تحت عنوان «تنتن و پیکارگران» نیز به انتشار رسیده، تنتن برای اولین بار شلوار بلند میپوشد و در صحنههایی کاپشن موتورسواری به تن دارد.
ماجراهای تنتن و میلو محدوده سنی خاصی ندارند و به قول هرژه برای مخاطبان ۷ ساله تا ۷۷ ساله طراحی و نوشته شدهاند. البته باید گفت که طیف مخاطبان در نهایت بیش از آنچه که هرژه در سر داشت، از آب درآمد و حتی کودکانی را در برمیگیرد که هنوز پا به دبستان نگذاشته و سواد خواندن ندارند و طبیعتا دربرگیرنده تنتنخوانهایی است که با وجود آنکه مرز ۷۷ سالگی را هم رد کردهاند، اما از کودکی شیفته این ماجراها بوده و هستند.
تنتنخوانها در هر سنی، رابطهای خاص و متفاوت با داستانها برقرار میکنند که در سطحهای مختلف شکل میگیرد. کودکان و نوجوانان مجذوب خود ماجراهای پرهیجان و طنز و شوخیهای لحظهای آن میشوند و جوانان و بزرگسالان فرای آن، جزییات و نکتههایی دیگری در داستانها مییابند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر